to shut out

to ʃʌt a͡ʊt


فارسی

1 عمومی:: راه‌ندادن‌، درروی‌)كسی‌(بستن‌، پشت‌درنگاهداشتن‌، ازمدنظ‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code